متن سخنرانی در اجلاس نیروهای ملی ـ دمکراتیک افغانستان در هلند
خانم شهرستانی خانم شهرستانی

روشنفکران واندیشه ی معطوف به عدالت

 

 

 

 

ـ بتاریخ 19آپریل 2008

                                              

 

با سلام خدمت شما:

 فرزانگان و اند یشوران شرکت کننده در این همایش بزرگ!

اجازه دهید نخست مراتب قدردانی وتبریکات صمیمانه ی خویش را از برگزاری چنین مجلس شکوهمندی، ابراز نموده وآرزو برم که محصول این نشست، برکتی نصیب منافع و آرمانهای ملی و انسانی ما گرداند.

مقاله ای را تحت عنوان " روشنفکران و اندیشه ی معطوف به عدالت"  نوشته ام که با کسب اجازه از شما حضار محترم وبا کسب اجازه از هیأت رئیسه ی محترم این کنفراس، تقدیم حضور تان می کنم.

 

 پرسشی که امروزه در ذهن هر انسان درد مند افغانستانی خلجان دارد این است که بحران ریشه دار وممتد ی که سه دهه است روان جمعی و زندگی اجتماعی مارا می آزارد، کی وچگونه پایان خواهد یافت؟ واین نشست می تواند ومی باید به برخی از این پرسشها وریشه ها بپردازد ومنافذی را برای ترمیم وبرون رفت از این بحران چند لایه جستجونماید.

بنظر میرسد مهمترین حلقه ی مفقوده ی بحران افغانستان، عنصر "عدالت" است. فقدان عدالت وتوازن در ساختار اجتماعی و رویه ی نظامهای سیاسی، به گستردگی شکافهایی میدان داده است که تمام لایه های زندگی اجتماعی ـ اقتصادی، نظم سیاسی،  اندیشه ی جمعی و رفتار فردی مارا شمایل بخشیده است.  خلاء ناشی از غیبت عدالت، به آشفتگی نظم اجتماعی، نا برخورداریهای عمیق اقتصادی، ناپایداری وبحران مشروعیت سیاسی وپریشانی اندیشه فردی وجمعی جامعه افغانستان ،مجالهای بلیغی فراهم کرده است.

  عدالت ورزی، با تأسف، کوشش و پویشی نبوده که بتواند مبنای تفکر سیاسی، معیار سیاست سازی دولتی و تعامل اجتماعی قرار گیرد. فراموشی این اصل در ذهن وذکاوت سیاستگران و رهبران اجتماعی و قومی  زمینه وبهانه ی اصلی وجدی تنشها و ناخویشتنداریهای اجتماعی وگسستگی نظم فکری و اجتماعی را فراهم ساخته است.

مقوله ی عدالت یک مفهوم انتزاعی نیست که فیلوسوفهایی مانند افلاطون به آن توجه و اندیشه گری نموده باشد، بلکه عدالت  یک مفهوم کاربردی نیز هست که به تبیین اساسی ترین نیازهای بشری وتشریح مهمترین اصول انسانی واجتماعی می پردازد. بدینرو،عدالتِ معطوف به اندیشه وپرداخته های تئوریک روشنفکری و تکاپوی پیوسته ووارسته ی روشنگران درجهت مصداق بخشیدن به این مفهوم نظری، می تواند روشنترین و فرزانه ترین تحول و تطوربشری درجوامع انسانی بشمار آید.

در افغانستان اما با تأسف، تاریخچه ودفترچه ی درخشانی از تجسس روشنفکری درجهت بسط وتبیین تئوریک و کوشش وپویش عملی وملموسی  بخاطر تحقق عینی این آرمان انسانی واجتماعی  بیادگار نداریم. جنبش روشنفکری ما محاط است به یکسری شعارها و اهداف کوتاهبردی که در سایه ی سنگین استبداد سیاسی و درحاشیه ی اندیشه وتعامل فروبسته ی اجتماعی نظام قبیلوی گم شده است.

جنبشهای روشنفکری نیم قرن اخیر، هیچگاه مجال اندیشیدن وپروراندن این آرمان انسانی را بصورت پیوسته و وارسته، نه درحوزه ی نظریه سازی پیدا کرده اند ونه درحوزه ی عمل سیاسی ـ فرهنگی. دراین میان اما تاریخچه ی گروههای چپ، جلوه های قابل سنجشی از تکاپوی مبارزاتی درراه تحقق آرمانهای خلقی ومردمی را به نمایش گذاشته است . اما از آنجا که این جنبش نیز بدلیل غالب بودن ساختار قبیلوی ـ فئودالی درکشور ونیز نا غنامندی پشتوانه های اندیشوی وبرخی اشتباهات سیاسی نتواسته است خط روشن و الگوی پایداری از تلاشهای ماندگار در این زمینه برجای گذارند.

عدالت ورزی در اندیشه ی روشنفکری می تواند معیار مهمی درسنجش توان فکری وظرفیت اجتماعی یک جامعه بحساب آید. عقیم بودن الگوی عدالت در یک جامعه می تواند بیانگر عقیم بودن اندیشه و کردار جنبش روشنفکری بوده باشد. نابرخورداری یک جامعه از سهم عدالت، منشأ بحرانهای ساختاری، سیاسی، فرهنگی واجتماعی می گردد؛ آنگونه که درسرنوشت سیاسی واجتماعی جامعه افعانستان شاهدیم.

عدالت می تواند تأ ثیر شگرفی بر پویایی و پایداری نظام سیاسی، رشد اندیشه اجتماعی، توازن نظم اقتصادی وتعادل رفتار جمعی برجای گذارد. ازاینرو، مبنای تمام ارزشهای ملی و رضایت اجتماعی، الگوی عدالت می باشد که سیره ی تعامل وتعادل یک جامعه  را پر ثمر، وثمره ی اندیشه وفرایند ملت سازی را پر رونق می سازد.

بنابراین، برای یافتن ریشه ی بحران چند لایه ی افغانستان، نخست باید تصدیق واعتراف نماییم که فقدان عدالت، بزرگترین خلاء ارزشهای ملت ساز وهمبسته گر بوده است که  پیچیدگی و رمزوارگی بحران های سیاسی، فرهنگی ، اجتماعی واقتصادی را عمق وپهناوری بخشیده است. در مرحله بعد، باید حوزه ها ولایه های عمیق بی عدالتی را در حوزه های مختلف زندگی اجتماعی، سیاسی وتاریخی خویش باز شناسی علمی، واقع بینانه و متعهدانه نماییم. این همایش می تواند فرصت بزرگی برای دست یافتن به این هدف و بازسنجی فرایند عدالت سوزی در افغانستان بوده باشد.

انتظار من بعنوان یک زن ولی، عضو فراموش شده ی جمعیت این سرزمین این است که فرصت حاضر، بهانه وزمینه ی مهمی است که با توجه به حضور جمع کثیری از روشنفکران، اندیشه گران سیاسی وصاحبان تجربه ی مبارزاتی ومدیریتی درجلسه ی کنونی، به اصلی ترین عامل پریشانی و گسستگی روح ملی، یعنی فقدان عدالت در کشور ابتدا به تعریف وباز نمایی این مفهوم پرداخته وسپس شجاعانه و باورمندانه به جستوجوی راه حل اساسی وعملی برای تأمین عدالت در حوزه های مختلف سیاسی، اجتماعی وفرهنگی همت نمایند. درک ودستیابی به این موضوع مستلزم طرح وتدوین یک گفتمان انسانی وملی در این جلسه و تداوم آن بعنوان یک ضرورت اساسی درعرصه ی عمل وتلاش عینی است. تدوین وتکامل چنین  طرحی ایجاب می کند که جامعه ی روشنفکری ما به مقولات ذیل به مثابه کلید ورود به مقوله ی عدالت توجه و بازاندیشی نمایند:

1.    تلاش عملی برای ارتقای شأن انسانی زن در فرهنگ اجتماعی و اندیشه ی سیاسی. جامعه ی روشنفکری ما باید از دایره ی بسته وسنتی تفکر اجتماعی وعادت فرهنگی مرد اندیشی در حوزه های مختلف زندگی و رفتار اجتماعی وسیاسی وفرهنگی واقتصادی  بیرون آیند و صادقانه وعملا به این مقوله بعنوان یک ضرورت جدی و مبرم فکری واندیشه ای بپردازند. تأمین عدالت جنسیتی اساسی ترین مبنای تعامل وتعادل اجتماعی، گشایش فرهنگی وتغییر الگوی بینش ودانش جمعی در جامعه ی قبیله ای افغانستان خواهد بود که اسباب شکوفایی ذهنی و نوشدگی باورها ورفتارهای اجتماعی را در جامعه ی شدیدا سنتی افغانستان فراهم سازد.

2.    بازنمایی واقعتیها ومطالبات قومی و اعتراف به ستم اجتماعی ـ قومی می تواند فضای گفتمان ملی را از سطح مناقشات عوامانه وفرا فکنانه به عمق واقعیتهای عینی وسیاسی ـ اجتماعی بکشاند. کتمان حقایق و اسناد سیاسی ـ اجتماعی مربوط به ستم قومی  ـ مذهبی وامتیازات و تبعیضهای آشکار زبانی، عشیره ای ، خونی وتباری، نه تنها خاکستر پوشانیدن به آتش تفاوتها وعقده های سیاسی ـ اجتماعی و چشم پوشی از روایتها و رفتارهای ظالمانه ی تاریخی  بلکه نوعی همصدایی و همنوایی جبونانه با عاملان استبداد سیاسی وجانیان نظام جور وجهل تلقی می گردد.

اعمال تبعیض و به حاشیه راندن اقوام و کتله های اجتماعی، مقوله ای جدا از بحث غیبت عدالت در این کشور نیست. بنابراین، تأمین آرمان عدالت با بحث تعامل قومی، واقعیتهای سیاسی، اقلیتهای اجتماعی ودینی ناقص ونا تمام خواهد بود. تعقلقات قومی و تباری روشنفکران نمی تواند ونباید بهانه ومانعی برای درانداختن بحث واقعیتهای قومی بوده باشد. مبارزه برای تامین عدالت از مجرای مطالبات قومی وشناخت ودرک پیچیدگیهای اجتماعی وتفاوتها وتنشهای تباری درجامعه ی چند قومی وبحران خیز افغانستان، عبور می کند. تعهد روشنفکری به معنی کتمان تعلقات قومی  وبرجسته کردن دلبستگیهای ایدئولوژیک نیست، بلکه به معنی مبارزه برای برابری انسانی و دفاع ازحقوق اقلیتهای مذهبی، اجتماعی، فرهنگی وستم قومی  می باشد.

3.    ترویج الگوی برابری دربرخورداری ازامتیازت ملی، منافع اقتصادی وسیاسی از وظایف وتعهدات مبرم روشنفکری و از ارزشها ومبانی اصلی عدالت سیاسی ـ اجتماعی بشمار میرود. برابری بعنوان یک اصل شهروندی درافغانستان مصداق روشنی پیدا نکرده است. تبعیض وتعصب علیه اقلیتهای دینی، اجتماعی، مذهبی واعتقادی، زشت ترین وجه  تعامل اجتماعی را در سرنوشت سیاسی وملی تبلور داده است. روشنفکران ما می باید دراندیشه وعمل با این پدیده ی مکدراجتماعی وسیاسی مبارزه نموده وارزشهای برین انسانی برابری و برادری را در اندیشه ی سیاسی و بینش جمعی به بازتولید انبوه برساند. طبیعیست که وقتی شهروندان این کشور دریک تعامل برابر اجتماعی وشرایط یکسان سیاسی  نایل گردند، زمینه وبهانه ی ترویج تفکرات فاشیستی و بدوی ای مانند: "برادربزرگ" و "برادر کوچک" که ازسوی گروهی از حلقات سیاسی و برخی از روشنفکران فسیل شده ی قوم اندیش تئوریزه می گردد، مجال ظهور پیدا نخواهد کرد.

4.    مشارکت آزاد، برابر وعادلانه ی اقوام درقدرت سیاسی از آرمانهای اصیل ومشروع یک جامعه ی سیاسی  بشمار است که در حوزه ی معطوف به اندیشه ی روشنفکران قابل ارزشگذاری و سنجشگری است. توزیع عادلانه ی قدرت، مهمترین چالش درافغانستان بوده است که اندیشه ی ملت ـ دولت سازی را به فرسایش خوانده است وظالمانه ترین شکل تبعیض و انحصار قومی وخاندانی قدرت را به نمایش گذاشته است. این جلسه با توجه به حضور بسیاری از عناصر سیاسی که برخی از انها تجربه ی مدیریتی کلان ملی را در کارنامه دارند، می توانند اندیشیدن منصفانه درزمینه ی  شکل سالم توزیع قدرت سیاسی را بعنوان بزرگترین مرجع عدالت سیاسی  مطرح ساخته وبدینوسیله حوزه ی  حقوق سیاسی ومدنی را فربه تر وبه مثابه یک آرمان عدالتخواهانه ی سیاسی ارتقا وعمومیت بخشند.           

    هرچند با توجه به ساختار قومی و جغرافیایی افغانستان، گروهی مناسبترین شکل نظام سیاسی را نظام فدرالی میدانند ولی با این وجود، بنظر من عدالت در توزیع قدرت سیاسی،  بستگی تنگا تنگ به شکل صوری نظام سیاسی ندارد بلکه مربوط به ماهیت معنوی وفلسفی نظام سیاسی است که درجه آین نظام را با مفاهیم فلسفی دمکراسی  تعیین می کند. هر نظامی که مبتنی بردرجاتی از دمکراسی بوده باشد، شایسته وقادر به تامین عدالت سیاسی و مشارکت عادلانه ی اقوام می باشد.

 

سروران ارجمند واند یشوران حوزه سیاست وفرهنگ!

بعنوان یک زن  که دوره هایی از هجرت زدگی وسیاستگری را در بیرون از کشور، محیط خانواده وجامعه تجربه کرده ام، بدین باورم که تعهد ومسئولیت روشنفکری در میزان حرارت ایدئولوژیک ویا اعتقادات  فرقه ای نیست، بلکه معیار عمل واندیشه ی روشنفکری، صداقت انسانی، توانگری فکری و مبانی آرمانهای سیاسی ـ اجتماعی است. امیدوارم که نیروهای روشنفکری چپ ما که تاریخچه ی پر فراز وفرودی از اندیشه ورزی وعمل سیاسی ـ اجتماعی را تجربه نموده اند، درشرایط جاری وبحرانی کشور با رویکرد واقع بینانه، سهم فکری ـ فرهنگی ومسئولیت سیاسی ـ اجتماعی خویش را باتوسل به برداشتها و اندیشه های جدید وبا ابتکارات سیاسی نو، به فرجام برسانند. انتظار ما از این نیروها که عمری را درمبارزه ی سیاسی و عملگرایی تشکیلاتی ونیز مقطع حساس ومهمی را در مدیریت قدرت سیاسی  سپری کرده اند، این است که با فراخ اندیشی سیاسی ومدارای فکری، درکنار سایر روشنفکران، نقش بایسته ی سیاسی وملی خویشرا در قبال سرنوشت آشفته ی کشور  به انجام برسانند.  امیدواریم این همایش بزرگ بتواند مبدأ سلسله ای از حرکتها وجنبشهای منظم ومنقح روشنفکری گردد تا بر سر نوشت ملی ما تأثیرات ژرف و دستاوردهای شگرفی  برجای بگذارد.

تشکر از حوصله و صبر تان.

پایدار باشید.

 


April 21st, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها